17 ترین

17-1 تا از بهترین موزیسین های کلاسیک

17-1 تا از بهترین موزیسین های کلاسیک

شاید با موزیک ها و آهنگای کلاسیک زیاد حال نکنید و تصورتون مثل خیلی ها این باشه موسیقی کلاسیک فقط در حد یه موسیقی آرامش بخشه. اما واقعاً اینطور نیست و موزیسین های کلاسیک قله های رفیعی رو تو زمینه موسیقی فتح کرده بودن که کمتر موزیسین امروزی حتی قادر به دیدنشونه. موسیقی اون زمان موسیقی ناب بود و نت ها تمام بار حسی کلام رو به دوش می کشیدن. مخصوصاً که موزیسین های کلاسیک مبدع خیلی از شکل های نظام یافته موسیقی بودن و اولین نفرات محسوب می شدن. بین موزیسین های کلاسیک نابغه اصلاً کم نیست و هرکدوم در نوع خودشون یه نابغه محسوب می شدن. پس بهتره توی این مقاله با ما همراه باشید تا با 17 تا از بهترین موزیسین های کلاسیک آشنا بشید.

فقط دوتا نکته : یکی اینکه وقتی از دوران کلاسیک صحبت می کنیم چون بحث ثبت توی شرق خیلی مطرح نبوده اسمی از موزیسین های شرقی و به خصوص ایرانی باقی نیست. به همین خاطر بیشتر تمرکزمون روی موزیسین های غربیه. و دوم اینکه وقتی از موزیسین های کلاسیک صحبت می کنیم به معنی اون نیست که این عزیزان الزاماً نوازنده بودن. بلکه بیشتر آهنگسازای بسیار بزرگی محسوب می شدن تا نوازنده های درجه یک.

یوهان سباستین باخ(1685-1750)

موسیقی از سرتاپای باخ تراوش می کرد و همه اش به عشق و خاطر خداوند بود و همونطور که خود باخ گفته به خاطر طراوت روح. موسیقی و سرود های کلیسایی که عموماً با ارگ بادی نواخته می شد و بداهه پردازی های اعجاب آوری که برای سفارش دهنده هاش می نواخت، نان شب سباستین باخ رو تأمین می کرد. اون که بدون شک یکی از بزرگترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک محسوب می شه بی وقفه در حال تنظیم و ساخت موسیقی های جدید بود. جالب اینه که سخت کوش ترین موزیسین کلاسیک تاریخ همچنین باید یکی از معدود کسایی هم باشه که به نقطه ایده آل توی موسیقی نزدیک شده. برای خیلیا خطوط موسیقی بی پایان باخ، کونترپوانت های پیشرو و هارمونی های پی رونده ش یه جورایی حالت ایده آل تمام موسیقی هاست. چیزی فراتر از کوتاهی و ممکن الوقوع بودن زندگی انسان. نواختن موسیقی باخ روی کیبورد یا تک نوازی های اون هم می تونن بهترین اتفاق برای تعادل بخشی به روح و ذهن باشن. اصلاً به همین خاطره که باب شده خیلی ها موسیقی کلاسیک رو برای آرامبخشی انتخاب می کنن. به قطعه پریلود در سی ماژور باخ از کلکسیون مضراب خوش خلق گوش کنید و لذت شنیدن یکی از مهمترین قطعات کلاسیک رو تجربه کنید. باخ همچنین نقش مهمی در تنظیم تئوری موسیقی امروزی و کشف نیم پرده ها داره.

ولفگانگ آمادئووس موتزارت(1756-1791)

هر چیزی که در مورد الهام گرفتن خداوند می دونید رو فراموش کنید. حداقل در مورد موتزارت اینطور بود. آمادئوس کبیر همیشه در حال کار کردن و یادگرفتن چیزای جدید بود. همواره تلاش می کرد تا آهنگساز و موزیسین بهتری بشه و حتی چیزی بیشتر از اون. موتزارت فیلسوفی بود که کلامش موسیقی بود. موسیقی برای موتزارت محصولی از روشنگری بود که باور داشت می تونه برای دنیا یه مرحم باشه. موتزارت تلاش می کرد تا گوش های شنونده هاش رو با خالص ترین و ناب ترین نوع موسیقی که از توانش بر می اومد پر کنه. موسیقی اون اینقدر پیچیده و فریبنده است که نمی تونید به جز تصور یه آهنگساز نابغه، تصور دیگه ای در مورد اون داشته باشید. موتزرات مثل خیلی از نابغه های دیگه تو سن جوونی از دنیا رفت و تو همین زمان کم هم تونست خودش رو به عنوان یکی از بزرگترین موزیسین های تاریخ به دنیا ثابت کنه.

لودویگ فن بتهوون(1770-1827)

فقط موسیقی، پیروزی های بزرگ، آثار شاخص، سرود های متفکرانه و قطعات حماسی نیستند. همه ما بتهوون رو دوست داریم چون جلوی دنیا ایستاد، با همه احساساتش، با همه کر بودنش، بتهوون هیچوقت دست از ایده آل هاش برنداشت و سرنوشت خودش رو تکمیل کرد. بتههون که بدون شک یکی بزرگترین موزیسین های تاریخه یه قهرمان هم هست. چون مقابل همه سختی های زندگیش ایستاد، تلاش کرد تا بفهمه و از طریق موسیقی بفهمونه، موسیقی رو بپرسته و سعی کنه بهترش کنه. این تلاش های جسورانه تقریباً توی تمام آثارش موج می زنن.اون به تنهایی تونست موسیقی رو وارد دوره جدیدی بکنه. هنوزم که هنوزه سمفونی شماره 3 ، 5 و 9 اون به گوش هرکسی آشنا ست.

پیوتر ایلیچ چایکوفسکی(1840-1893)

آهگساز معروف دوره رمانتیک، یعنی چایکوفسکی تونست موسیقی روسیه رو به اروپا معرفی کنه. با تعلق خاطری که به موسیقی موتزارت، بلینی و دونیزتی داشت تونست هدایای با ارزشی یه دنیای موسیقی اعطا کنه. آهنگ های چایکوفسکی سراسر احساس هستند و قطعات ارکسترال زیبایی رو ساخته. موسیقی چایکوفسکی قلب شنونده رو تا آستینش بیرون می کشه و مشخصاً روی مضمون عشق، مرگ و سرنوشت متمرکزه. اون به طور قطع یکی از بهترین موزیسین های کلاسیک محسوب میشه و بیشتر به خاطر باله ها و پیانو کنسرتوهاشه که معروفه. اما سمفونی هاش بیشتر از هرکار دیگه مملو از احساسات هستن.

ریشارد واگنر(1813-1883)

می تونید آهنگسازای دیگه رو دوست داشته باشید اما هیچکس نمی تونه ادعا کنه که واگنر خیال انگیز ترین سلیقه رو توی موسیقی نداشته. اون تونست زبان موسیقی رو فراتر از محدوده های پیشین خودش گسترش بده و شکل جدیدی از برون ریزی احساسی رو به ارکستراها ببخشه. اون تونست این شکل از قطعات موسیقی رو برای اولین بار بعد از بتههون با تغییر ساختار هاش دوباره احیا کنه و از حالت تکراری شده قدیمی بیرون بیاره. اون تونست حس استرس رو به موسیقی وارده کنه تا از این طریق عمق احساسی رو بیشتر مورد کاوش قرار بده.

یوهان برامس(1833-1897)

چون برامس تصمیم داشت تا توی اشکال و زمینه هایی از موسیقی کار کنه که موزیسین های دوران گذشت قبلاً به قله های اون رسیده بودن، معمولاً خیلی ها به اشتباه تصور می کنن که اون صرفاً یه موزیسین آکادمیک و کودن بوده. شاید وقتی تصویر اون رو ببینید تصور کنید اون یه مرد ریشو و مردسالار بوده و خشن، اما واقعیت اینه که توی دوران جوونیش اتفاقاً بسیار هم احساساتی و عاشق پیشه بوده که از قضا عشقشو نثار همسر مرشد خودش یعنی رابرت شومان می کرده! در شکل سمفونی و کنسرتو، برامس تونست ساز ایده آلشو پیدا کنه و در ترکیب با تعلق خاطری که به فرم موسیقی خودش داشت تلاش کرد تا با نزدیک شدن به روحیه خالص موسیقی شکلی متفاوت و غیرعادی از موسیقی رو ایجاد بکنه. البته با تم عاشقانه. و اگر موفق نبود اسمش در بین بهترن موزیسین های کلاسیک نمیومد!

فرانتز شوبرت(1797-1828)

فرانتز شوبرت قطع به یقین یکی از بهترین موزیسین های کلاسیک به حساب میاد و حسی از آرامش و وقار توی اکثر کارهاش وجود داره. برای مثال به قطه معروف ” آوه ماریا” اون گوش بدید. هرکس ندونه فکر می کنه سادگی و آرامشی که تو کارای شوبرت وجود داره به خاطر اونه که کارش آسون بوده اما در واقع باید یه استاد تمام عیار بود تا بشه کاری کرد که انجام یه کار آسون به نظر برسه. آثار شوبرت عموماً حسی از درون گرایی دارن و خیلی الهام گرفته شده از سبک ایتالیایی هستن که با ژانر مذهبی آلمانی ترکیب شدن. اکثر کارهای اون بسیار آروم هستن و حسی شگفت انگیز از زیبایی با متانت رو کم کم به مخاطب عرضه می کنن.

رابرت شومان(1810-1856)

خیلی از موسیقی دان ها شومان رو بزرگترین آهنگساز دوران رمانتیک می دونن. مخصوصاً به واسطه موسیقی پیانوییش، آوازهاش و موسیقی ارکسترالش. اصالت کارهای شومان مرهون حس، ساختار و فلسفه پشت آثارشه. موسیقی شومان به شکل گسترده ای برنامه ریزی شده و ساختار منده که یعنی با موسیقی ش سعی می کنه یه داستان تعریف کنه. تأثیر کارهای اون روی خیلی از موزیسین های همدوره خودش مثل برامس، لیستز، واگنر، الگار و غیره مشهوده. شومان شاید مهمترین موزیسین قرن 19 باشه!

آنتونیو ویوالدی(1678-1741)

هنوزم از قطعه های موسیقی ویوالدی روی خیلی از فیلم ها، تأترها و تبلیغات تلویزیونی استفاده می شه. تأثیری که ویوالدی روی موسیقی باروک گذاشت خیلی گسترده و زیاده. اون تونست موسیقی های گذشته که عموماً برای کلیسا نوشته شده بودن به سبک مناسب خانه های اپرا و سالن های کنسرت تبدیل کنه. اما مهمترین دستاورد ویوالدی موسیقی هایی بود که برای سازهای زهی نوشت. اون تونست تکنیک های جدید زیادی رو به نوازنده های سازهای زهی آموزش بده. کنسرتوهای معروف ویوالدی اونقدر نوآرانه و جذاب بودن که به راحتی می تونن به عنوان مهمترین آثار قرن هجدهم اروپا به شمار برن. معروف ترین آثار ویوالدی مجموعه کنسرتوهای چهار فصلش به حساب میان که خواهی نخواهی حتماً شما هم اونها رو شنیدید!

ایگور استراوینسکی(1882-1971)

استراوینسکی بدون شک یکی از تأثیرگذارترین و مهمترین موزیسین های قرن بیستم به حساب میاد. اگرچه که اون برای تقریباً هر ژانر موسیقی یه شاهکار خلق کرده، اما بیشتر به خاطر موسیقی های باله ش هست که معروفه. در طول مدت فعالیتش استراوینسکی تونست تنوع بسیار زیادی از موسیقی رو خلق کنه که ممکنه خیلی هاش برای گوش افراد غیرمتخصص چندان آشنا نباشن، اما این چیزی از شاهکار بودنشون کم نمی کنه.

فردریک شوپن(1810-1849)

شوپن هم یکی از بهترین آهنگسازای دوران رومانتیک محسوب میشه. به عنوان یه پیانیست و آهنگساز، درکش از موسیقی و خیال انگیزی فوق العاده کارهاش هنوز هم بی نظیر هستن. یکی از منابع الهام شوپن(که به نظر من بهترین پیانیست تاریخه) موسیقی های بومی لهستانی هستن. و البته از آهنگساز های کلاسیک تر مثل باخ، موتزارت، شوبرت و صدالبته اتمسفر سالن های فرانسه هم الهام گرفته. نوآوری های شوپن توی سبک، هارمونی و شکل موسیقی، و ترکیب اونها با موسیقی ملی تأثیر زیادی روی سبک موسیقی دوران رومانتیک داشته. این جوون سر به زیر با موسیقیش کاری با شنوده می کنه که باعث میشه تجربه ای تکرار نشدنی رو پشت سر بگذاره و وارد دنیایی مملو از احساس بشه که تا قبل از اون به اونجا پا نگذاشته.

کلود دبوسی(1826-1918)

دبوسی هم از مهمترین موزیسین های قرن نوزده و اوایل قرن بیسته که به عنوان خالق سبک تجسم گرایی تو موسیقی شناخته می شه. این سبک بیشتر تو زمینه نقاشیه که معروفه. همون امپرسیونیسم. موسیقی دبوسی که واکنشی بود به موسیقی نظم یافته و منطقی آلمانی، پر بود از رنگ، حس، حال و هوای احساسی و آرامشی که بیشتر به موسیقی فرانسوی شباهت داشت. اما اصالتش رو از شخص خودش می گرفت و واقعاً اورجینال و نو بود. دبوسی تونست نطام جدیدی از هارمونی و ساختار موسیقی رو با آثارش خلق کنه که نقطه مشابهت های زیادی با سبک نقاشی تجسم گرا داشت.

فرانتس لیست(1811-1886)

لیست هم که مثل خیلی از بزرگان موسیقی کلاسیک، تو دوران رمانتیک کار می کرد، مثل شوپن یکی از بزرگترین پیانیست های تاریخه. اون اشعار ارکسترال سمفونی زیادی رو سرود و مبدع تکنیک لایت موتیف یا موتیف تکرار شونده به حساب میاد. البته این تکنیک رو از آثار حماسی اپرایی واگنر الهام گرفته بود. لایت موتیف، قطعه کوتاهی از موسیقیه که دلالت خاص به یک حس یا یه شخصیت داره. مثلاً هر وقت یه شخصیت خاص وارد صحنه می شه یه قظعه موسیقی ویژه برای اون نواخته میشه. قطعاتی که لیست برای پیانو نوشته جزو شاهکار های کلاسیک به حساب میان.

گوستاو مالر(1860-1911)

سبک رمانتیک مالر تأثیر زیادی از برامس، واگنر و براکنر پذیرفته. سمفونی های مالر معمولاً مملو از احساس عظمت هستن و سوژه های فلسفی گسترده ای هم دارن. عشق و نفرت، لذت زندگی و ترس از مرگ، زیبایی طبیعت،، تجریبات تلخ و معصومیت. اون همچنین آثار آوازی زیادی رو سروده و موسیقیش پر از احساسات انسانی و زمینی هستن.

جرج فردریک هندل(1685-1759)

شاید هندل تنها موزیسین همدوره باخ باشه، اما از نظر سبک کاری این دوتا کاملاً از هم متفاوت هستن. برخلاف باخ که آرمانخواه مذهبی بود، دغدغه هندل بیشتر احساست و تجربه های خالص انسانی، رنج ها و دردهای مختلف بشری بود. هندل استاد خلق تأثیرات بزرگ حسی به ساده ترین شکلی که ممکنه بود. دقت بیان احساسی موسیقی هندل بود که باعث شد تا اون هم جزو بزرگترین موزیسین های کلاسیک قرار بگیره.

فلیکس مندلسون(1809-1847)

مندلسون یه آهنگساز، پیانیست و آموزگار آلمانی بود که بیشتراز هرچیز به خاطر کارهاش تو اوایل دوران رمانتیک مشهوره. یکی از دوستان نزدیکش یعنی رابرت شومان در مورد مندلسون اینطور توصیف می کنه که : “اون موتزارت قرن نوزدهمه”. هنر اصلی مندلسون دست مایه قرار دادن سبک کلاسیک و تلفیق اون با مایه های رمانتیک بوده.

پیمایش به بالا